یزدفردا :هفته نامه آیینه یزد :فرهاد تعريف مي‌كرد كه 10 ساله بودم روزي با دوچرخه از كوچه‌اي مي‌گذشتم درست در مقابل من مرد دوچرخه سواري حدود 40 ساله در حركت بود دستپاچه شده به طرف چپ منحرف گرديدم با دوچرخه سوار تصادف كرده و بيچاره ازچرخ فرو افتاد پايش زخم شد، گوشم را گرفت جاي همه دوستان و آشنايان خالي نباشد سيلي جانانه‌اي به من زد كه صداي آن هنوز در گوش من طنين انداز است مردي كه از آنجا عبور مي‌كرد با صداي بلند به دوچرخه سوار مصدوم گفت حبيب آقا خدا بد ندهد و دور شد.

از آن روز تصميم گرفتم اين سيلي را تلافي كنم وچهره اش را خوب در ذهنم سپرده و اسمش را در يكي از زواياي حافظه‌ام ثبت و ضبط نمودم.

 سالياني گذشت پس از بازگشت از خدمت مقدس سربازي روزي براي سوار شدن در اتوبوس واحد در ايستگاهي تقريباً خلوت مورد را ديده و شناختم گذشت 14 سال او را تا حدودي تكيده كرده بود سعي كردم از نزديك وراندازش نمايم و به دقت در چهره اش نگريستم تصادفاً يكي او را به نام صدا كرد ومطمئن گشتم خودش است موقعيت را در آن فضاي باز مناسب ديده و مسير فرار را تعيين نمودم چون براي تسلط كامل جدول بندي كنار خيابان كاملاً مساعد بود برفراز جدول قرار گرفتم و چنان سيلي به صورتش نواختم كه صداي آن وسعت زيادي را فرا گرفت و سرخي دست من حاكي از شدت عمل بود پا به فرار گذاردم هنوز به سرعت خود نيفزوده بودم كه جواني تيز پرواز همچون عقاب يقه‌ام را گرفت و باز جاي همه دوستان و آشنايان و حتي خوانندگان عزيز خالي نباشد چند سيلي آبدار به چهره آفتاب خورده و مستعد دوران سربازيم نواخت و متعاقب آن جوان ديگري مشتي محكم به پشتم زد همزمان لنگه كفشي به طرفم پرتاب شد جا خالي دادم و دختر خانمي پايش را محكم به پشت پاي من كوبيد و حبيب آقا نفس نفس زنان در صحنه وارد گرديد بيچاره حبيب آقا بريده بريده سخن مي‌گفت او فقط علت را پرسيد من تازه دو رياليم افتاده بود كه اينها همه اعضاي خانواده حبيب آقا هستند بر اعصاب خود مسلط گشته و ماجرا را شرح دادم

 اتفاقاً حبيب آقا گفت كاملاً يادم هست و بعدا پشيمان شده بودم مرا به خانه بردند چاي نبات و شيريني آوردند و از آن موقع به بعد رفت و آمد خانوادگي پيدا نموديم و نهايتاً فريده دختر عزيزشان كه پايش را محكم به پشت پاي من كوبيده بود!! و به چندين و چند خواستگار جواب منفي داده بود!! را به عقد ازدواج من درآوردند.

فريده فرشته ايست همچون عده‌اي از فرشته‌هاي زميني ديگر!!! كه به خاطر تلافي يك سيلي به من هديه داده شده است !!!

یزدفردا

  • نویسنده : یزد فردا
  • منبع خبر : خبرگزاری فردا